نشسته در کنج بیکسی
چشمها خشکیده
در چاه گود انتظار
نه قطره اشکی
میجوشد از ژرفایشان
نه جلایی مانده
گونههای رنگپریده را
خشک نخواهد شد
پیراهن انتظار
آویخته در مسیر بادهای موسم دیدار
تازه میشود
دمادم
در زیر باران خاطرات
خشک نخواهد شد
میدانم
زهره برقچی
درودها و سپاس بیکران استاد عالیقدر