-
محمد جلیلوند(میم جیم)*19
پنجشنبه 28 اسفند 1399 20:12
نفسش از جای گرم بلند می شود که اینگونه جنگل را تهدید می کند دودکش محمد جلیلوند
-
من...
پنجشنبه 28 اسفند 1399 08:31
من همانم... ترک از آینه بر میدارم طرح دردی زده بر چهرهی بی آزارم نیست در خاطرهی باغ به جز ویرانی برگ خشکیدهی زردی زده بر دیوارم هیچ با ماه نگفتم که دلم طوفانیست شاید از پنجره فهمیده که من میبارم خواب خوش نوش دلت باد... چه فرقی دارد تا سحرگاه ز رویایت اگر بیدارم برکهی خشک به ماهی ندهد دل اما میدهم دل به سرابی که...
-
زهره برقچی *19
چهارشنبه 27 اسفند 1399 23:40
به دنبال شهری میگردم سیلابش نبردهباشد بمکم آسمان آبیاش را به درون تکتک سلولهای تشنهام بی مهابا ... به دنبال شهری میگردم برقصند شاخههای نسترن و رازقی بر سر دیوارهایش پا به پایم باشند رویاهای رنگینم بی وقفه ... آویشن و ریحان بکارم در باغچهی کوچک حیاطش دانه بپاشم گنجشکهای نارون پیرش شهرِ خاکستریِ من خانههایی...
-
انتخاب غلط
چهارشنبه 27 اسفند 1399 08:28
زمین به نعش درختان باغ میخندد به مرگ هیزم افتاده ...زاغ میخندد به ناله گفته درختی... تبر که از ما بود! کمر شکسته رفیقم... اجاق میخندد به شمع داده خبر قاصدک ...نمیدانی به شعلههای تو... گل در اتاق میخندد پرنده مرده به دستی که دانه پاشیده به انتخاب غلط... باتلاق میخندد در این زمانهی وارونه سهم دل... درد است به...
-
زهره برقچی *18
سهشنبه 26 اسفند 1399 23:39
زیر پا خواهم گذاشت تمام شالیزارها را تمام گندمزارها را قدم خواهمزد عجیب شبیست امشب همچون گیسوان من بلند و تابدار رها در دست نوازشگر باد دورهگرد شخم خواهم زد جغرافیای خطهات را و مییابمت با چشمهای بسته عطر متبرک تو تا اعماق روحم نفوذ میکند زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*18
سهشنبه 26 اسفند 1399 20:11
تک درختی میان دشت تمام تبرها برایم دندان تیز کرده اند محمد جلیلوند
-
بغض نفسگیر
سهشنبه 26 اسفند 1399 08:26
باور کن از نیامدنت پیر میشوم جرمی نکرده آینه...تحقیر میشوم در حیرتم که اشک مدارا نمیکند وقتی دچار بغض نفسگیر میشوم شاید شبیه معجزهای در نگاه من یا بی تو ازخدای خودم سیر میشوم دلتنگ در هوای زمستان بی کسی با انتظار پنجره تکثیر میشوم مهتاب من بتاب که چون برکهای زلال هرشب به پای عکس تو زنجیر میشوم مژگان مهر
-
زهره برقچی *17
دوشنبه 25 اسفند 1399 23:36
میکاوم لا به لای ابرهای دور و نزدیک به دنبال پارینه روزها مینوازند مشامم را عطر خوش خاطرات غرق شده در سیال بیرنگ خیال زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*17
دوشنبه 25 اسفند 1399 20:09
این کوچه هنوز شهید می داد اگر بن بست نمی شد محمد جلیلوند
-
زهره برقچی *16
یکشنبه 24 اسفند 1399 23:35
پیله ای تو خالی پوچ تهی از رگ های زندگی از تپش سرخ نیاز پیچیده پژواک پرپر زدن پروانه ها نمانده دیگر تاب و توانی گذر از معبر ایوار تا آمدگاه هور را زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*16
یکشنبه 24 اسفند 1399 20:08
برای ایستاده مردن همین یک پا هم کافیست مترسک محمد جلیلوند
-
رویای بعید
یکشنبه 24 اسفند 1399 08:23
هرزه بادی برگ را وقتی که از یک شاخه چید زاغ بر دیوار فریادی زخوشحالی کشید خانهای را سیل با خود برد از بنیاد، شب روز، بر لب خنده زد همسایه تا این را شنید جزر دریا با قشنگیهای ماه ِ آسمان فتنهای شد، ساحل ِغمگین به تنهایی رسید سنگ با دیوانه همدست است، شاید دیدهای بی سبب چرخیده سنگی، شیشه دستی را برید با خودم گفتم...
-
زهره برقچی *15
شنبه 23 اسفند 1399 23:33
هستم و نیستم در این پیچاپیچ روزگار گاه می شکنم گاه خرد می شوم و گاه در تلاش تا بندی بزنم تکه خرده های شکسته ی خاطرات را زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*15
شنبه 23 اسفند 1399 20:06
از انتظار چگونه بگویم وقتی صف نان هم کلافه ام می کند محمد جلیلوند
-
خوب بود
شنبه 23 اسفند 1399 08:21
زیر باران با تو در راهی رسیدن خوب بود جاده را از شوق دیدارت دویدن خوب بود پای رویایی که تفسیرش به آغوشت رسید پلک بستن تا تو را در خواب دیدن خوب بود ماه را خط میزدم از آسمانم شب به شب از تو ماهی را به شبهایم کشیدن خوب بود سالها در انتظارت قاصدک شد همدمم از نسیمی عطر مویت را شنیدن خوب بود اشک من با گونهام میگفت تنهایم...
-
زهره برقچی *14
جمعه 22 اسفند 1399 23:28
نهان شده در نیمه ی تاریک خیال دودو می زنند دیده هایی نگران به دنبال ردپایی شاید در کهنه قبری نو شکافته و انفجار اشک از حدقه ی پریشانی ها می خراشاند گستره ی پیش رو زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*14
جمعه 22 اسفند 1399 20:04
ته تغاری ایران خانم دختری ست چشم آبی زبانش همیشه شیرین است و فارسی محمد جلیلوند
-
مرد زمستانی
جمعه 22 اسفند 1399 08:18
از پشت یک آیینهی تاریک و بارانی میبینمت زیباترین مرد زمستانی پژواک دردت را به کوهستان و دریاها چون رعد دیدم ... حاصلش سیل ست و ویرانی خنیاگری بر بام رویایی ز آزادی شوریدهای دربند و در تبعید و زندانی یخ کرده دنیایت ولی آتشفشانی تو افشا شود با شعلههایت راز پنهانی خشمت تبارت میرساند تا خدا... اما تندیس عیسی بر صلیب...
-
زهره برقچی *13
پنجشنبه 21 اسفند 1399 23:27
با من از سبزینه های خزان بگو رویش دوباره ی جوانه های نورسته بر شاخ سار خشک و تکیده ی دشت نگاه از تکرار دیدار در تقویم طاقت فرسای فاصله ها از نوازش سر انگشتان نسیم بر حجم سیاه گیسوی شب بگذار راهی کوره راهی نقبی بزنم به ژرفای عمیق سیاهی چشم هایت زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*13
پنجشنبه 21 اسفند 1399 20:02
( چشمانش غزل ) گیسوانش مثنوی صورتش سپید دفتر شعرست دختر ایرانی محمد جلیلوند
-
شاید
پنجشنبه 21 اسفند 1399 08:16
شاید تو را دوباره ز دل آرزو کنم در کوچههای خاطرهام جستجو کنم از بارشی به خاطر بغضی شبیه تو با گونههای خیس کمی گفتگو کنم از چهرهات به حافظهام نور میدود شعله زنم، زبانه کشم، هایوهو کنم شاید کنار پنجره شب را ز عشق تو تا صبح با هوای دلم زیرو رو کنم باید بهانه جور شود .... پا به پای تو این زخم لب گشودهی دل را.......
-
زهره برقچی *12
چهارشنبه 20 اسفند 1399 23:25
اسیر ابرهای سیاه ست آفتاب در آسمان شعر من پنجره ی چشمم با پرده های ضخیم و زمخت سرد و سنگین از کدورت های کهنه پوشیده اند و خدا ..... خدا به تماشا ایستاده است زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*12
چهارشنبه 20 اسفند 1399 20:01
ترکش این همه بچه بازی برای چیست مثل تیر نامرد حرفت را مردانه بزن محمد جلیلوند
-
زهره برقچی *11
سهشنبه 19 اسفند 1399 23:22
پوشانیده سر و جانش در لایه های وهم و گمان چشم فرو بسته زبانش نیز آواهایی به پرواز در حجم تهیِ جمجمه اش چونان کلاغ هایی به فکر کوچ گوش ها بریده ناتوان در تشخیص مومیایی زنده به گور زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*11
سهشنبه 19 اسفند 1399 19:59
بنان بخواند کولر نفس بکشد تو بخوابی چه ترافیک لذت بخشی محمد جلیلوند
-
زهره برقچی *10
دوشنبه 18 اسفند 1399 23:20
کوله بار دل تنگی ها بر دوش می گذرم از اقیانوس آرزوهای محال پیچیده در لایه های گمان می لرزد پای سایه ام به خود می خوانندم صداهایی موهوم از ورای افق های دور نزدیک است پایان سفر زهره برقچی
-
محمد جلیلوند(میم جیم)*10
دوشنبه 18 اسفند 1399 19:57
دستش به دهانش نمی رسید گره روسری اش را باز کرد محمد جلیلوند
-
تصویر درد
دوشنبه 18 اسفند 1399 08:13
ابری شکست و حاصل آن مرگ خانه شد مردی برای بارش امشب بهانه شد تصویر درد... آینه را پیش چشم من درهم شکست و فاتح جنگ شبانه شد دستی کرخت پنجره را باز و بسته کرد تا سایهای شبیه تو با من روانه شد در آسمان خاطرهام با تو پر کشید یک زن که سهم او قفسی جاودانه شد تقدیر شوم و طالع نحسی نوشته است چشمی که حسݛتش غم این شاعرانه شد...
-
زهره برقچی *9
یکشنبه 17 اسفند 1399 23:19
خودنمایی می کند در بی کران پیچ و خم های خیال فریاد اوهام جای به جایم زخمیِ خشم های فرو خورده ترکیده تاول های چرکین چشم هایم کاسه ی خونی مذاب در جدالی نابرابر با اهریمن های پلشت درون جلودارم نیست خودِ خویشتنِ خویشم بال اثیری ام در بند هیچ و کمی هم بیش تر نیست دیگرم حوصله ی ماندن زهره برقچی
-
خدای من
یکشنبه 17 اسفند 1399 08:10
در من بتی شکسته شبی چون خدای من آتش زده به کشتی بی ناخدای من قسمت نشد که با تو شبی را سحر کنم تنها نصیب پنجره شد گریههای من بیهوده من به عشق تو دل دادم و شده ست محکوم حسرت این دل بی دست و پای من شاید شنیدهای که تو را مشق میکنند نتهای نم کشیدهی بی انتهای من پایان ماجرا که زنی شعله میکشد شعری بگو که معجزه باشد...